هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

اوقاتی با دخترم

1392/6/10 23:56
نویسنده : مامان زهرا
535 بازدید
اشتراک گذاری

عسل مامان حسابی داره روز به روزشیطون تر و خوردنی تر میشه قلبونش برم منبغلیه وقتایی اینقده میچلونمش که میگم وای نکنه دردش بیاد دخترم چشمک

عزیز دلم خیلی ماهه فقط غروب که میشه یه خورده سر شیر خوردن و خوابیدنش اذیت میکنه اما اشکال نداره خوشگلکم ،مامان همه رو به جون میخره قلب

یه چیز جالبم بگم سر دارو خوردن هیوا خانوم، نمیدونم چرا دخترم وقتی قطره چکون رو میزارم دهنش تا داروشو بهش بدم فکر میکنه چه خوراکیه خوشمزه ایه و یهو همشو هورتی میکشه خوشمزه، یکی دوباری هم پریده گلوش و کلی اذیتش کرده ناراحتاما  هر کاری هم میکنم اینجوری نشه باز اینکارو میکنه 

امروزم میخوام چند تا از عکساشو که خیلی دوست دارم براش بزارم اینجا بمونه

 

گلکم بعد از حموم

 

ژستای دخملی واسه خوابیدن

 

 

 

عاشق این مدل نگاه کردنشم دیگه، شیطنت از چشماش میباره


 

و اینمممممم هیوای شکموی من خوشمزه

آخه مامانی مگه میتونی این همه هندونه رو بخوری که اینجوری آب از دهنت راه افتاده؟؟؟؟ زبان

 

 جا پای هیوا جونی که بابایی براش درست کرده ، فدای انگشتای کوشولوش بشم دیگه من قلب

 

 

راستی داشت یادم میرفت که یه عکس فوق العاده رو بزارم، هیوا جونم و آقا آدرین گل پسر دوست خوبم اسما جون

ای جونممممم فقط نگاشون کنقلب، آدرین جون از دیدن هیوا خیلی ذوق زده شده بود  اما هیوا جون تازه از خواب بیدار شده بود خیلی عکس العمل نشون نداد

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان حنانه
10 شهریور 92 23:54
سلام هزار ماشاالله به هیوا جون خیلیییییییییییی جیگره ببوسش



دختر خوشبخت
11 شهریور 92 13:15
عافیت باشه هیوا خااانوم

ساعت خوااااااااب


زهرا دختر گلتو از طرف من ببوس


عزیزمممممم
maman masi
12 شهریور 92 11:57
ای جاااااااااان هیوا خانم شما خیلی نازی خاله..
قربونت بشم من
دلم میخواد بغلت کنمممممممم


لطف داری مصی جان
به سلامتی نی نیه شما دخمله یا پسملی؟
خاله نکیسا
13 شهریور 92 13:00
ووووواااااای جیگل خاله. عاششششقتم. منو مامانی و بابایی حسابی عاشق عکسی که با هندونست شدیم ناجوررررر


دیدی گفتم یه عکس خیلی باحال گذاشتم؟؟؟
مامان بهادر
13 شهریور 92 18:30
ای جانم فدای این دو فرشته عزیز بشم

زهرا جان وقتی هیوا عسلی رو میچلونی از طرف من ببوسش خیلی عزیزه



فدات سپیده جونم لطف داری
واسه شما و بهادر جون
زهره مامان بارسین
14 شهریور 92 13:03
ماشاا... به هیوا خانوم . بارسین منم مثل هیوا جون شربت می خوره . عزیزم با اجازه من لینکتون کردم . خوشحال می شم به ما هم سر بزنید


خواهش میکنم عزیزم باعث افتخاره
چشم حتما سر میزنم بهتون
ساجده
18 شهریور 92 13:09
ای جانم عزیزم
زهرا خوشم میاد دخترت حجب وحیا داره


اسما
23 شهریور 92 1:42
ووای خدای ِ مــــــــــــــن

عکساشو ببین ، یکیک از یکی نانازتر و تو دلبروتر
خدااااااااااا هندونه اش رو ببین ، قفونش برم من ، آب دهنشو ببین

سمبل پاهای کوچولوشو قربووووون.

ای جانـــم ...حجب و حیای هیوا خانوم و قهقهه ی پسمل ّ من


چه کنیم دیگه دخملی به مامانش رفته

مهتاب
20 مهر 92 22:18
ای جونم.فدای هر دوشون.اما هم تو و هم اسما خیلی بی معرفتین.چرا پیشم نیومدین؟اصلا دیگه یادی از ما میکنین؟


عزیز دلم باور کن همش به یادتم
من خودمم خبر نداشتم از اومدن اسما، یهویی بهم گفتش که اومده رشت
اگه زودتر خبر داشتم حتما حتما سعی میکردم برنامه بچینیم بیایم پیشت

راستی نمیدونم چرا نمیتوم وبلاگت نظر بزارم، با هر مرورگری هم امتحان میکنم نمیشه