هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

22 ماهگی ِ دخترک مو فرفری ِ ما

1394/1/17 0:06
نویسنده : مامان زهرا
1,859 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام بازم اومدم برای دختر گلم بنویسم ، هیوا جونم مامان فدات بشه بدونی چقد شیرین و دلبر شدی ، قبلا نگران این بودیم چرا حرف نمیزنی اما الان هزارماشالله کلی قلمبه سلمبه تحویلمون میدی

 

همه چی رو توی ادامه ی مطلب دنبال کنین ....

اینجا عروسکا جمعن داری با دوربین خودت ازشون عکس میگیری ، ببین بندشو چطور به دست انداختی

 

میشه ازین بستنیا به ما هم بدی ؟؟  اما فکر نکنم ازش بگذری

 

عکسای ماهگرد 21 که چون اون ماه عکس زیادی نداشتی دیگه وبلاگو آپدیت نکرده بودم ، حتی نموندی یه عکس درست حسابی بگیرم ازت ، مگه میشه شیرینی باشه و فقط بشینی نگاهش کنی ؟

 

بعد از اینکه 21 ماه رو به سلامتی گذروندی دیگه تصمیم گرفتم که شمارو از شیر مادر بگیرم ، دیگه داشتی اذیت میشدی وگرنه دوست داشتم بازم به شیر میدادم ، آخه خیلی وقت بود فقط بعد از اینکه میخوابیدی میتونستم شیرت بدم ، این اواخر دیگه دوست نداشتی مزاحم خوابت بشم و متوجه میشدم ناراحت میشی . اینجوری شد که 14 اسفند آخرین وعده ی شیر مادر رو خوردی و دیگه تموم ، بزرگو خانوم شدی دیگه هیوای مامان . گرچه وقتایی که بغل میگرفتمت شیر بخوری واسه خودم بیشتر آرامش بخش بود .

خداروشکر میکنم واسه اینکه کمکم کرد بتونم با نعمت ِ طبیعیِ خودش دخترمو سیر کنم و واکسینه بشه .

 

یه روز صبح که لباساتو آوردم که بپوشی ببرمت خونه مامانی ، رفتم اومدم دیدم خودت شلوار پوشیدی اونم برعکس

خوشت میاد مداد رنگیارو بریزی توی فرغون و دور خونه بچرخونی

 

لباس تابستونی جدید رو واسه پرو پوشیدی و خوشت اومده

سه نمای خوابالو از هیوا گلیِ مامان ، صبح خودم بیدارت کرده بودم که همچین قیافه ای به خودت گرفتی ، اگه خودت بیدار بشی خیلی سرحالی

 

کتاب شعر خیلی داری ، معمولا هم وقتی خونه بودیم من یا بابا برات میخوندیم ، اما واسه اینکه از این سن برات کتاب خوندن فرهنگ سازی بشه تصمیم به این شد که وقت خوابیدن برات کتاب بخونم ، اما حالا واسم شده یه دردسرِ جدید ، تا میگم هیوا وقت خوابیدنه چندتا کتاب برمیداری و میندازی توی تخت ، هر کدومم دوست داری به نوبت میدی میگی بوخخون ، اگه یه شب خسته باشم میگم هیوا امشب فقط یکی یا دوتا میخونم اما اینقد بوسم میکنی تا بازم بخونم .

 

فدای این چهره دوست داشتنی و شیطونت دخترم

عکس قبلی از نمای دیگه

خوب ببینیم خانوم مهندسمون داره چیکار میکنه

جونم مامان ؟  حواستو پرت کردیم؟

 

ازینجا به بعد دیگه عکسای سال جدیده

امسال هم به خاطر از دست دادن عزیزامون  ( مادربزرگ ِ بابا و پدربزرگِ مشترکمون ) سفره هفت سین نداشتیم و طبیعتا عکس این مدلی هم نداریم

 

سرگرمیه جدیدت گرفتن عکسای سلفیِ ، نیست که مد شده شما هم یاد گرفتی

 

بفرمایید هندونه ...  توروخدا تعارف نکنا مامان

 

شکار لحظه ها کردم ، ببیبن چجوری پیش بابا خوابیدی

 

با این موهای خوشگل و فرفری مشکل شونه کردن داریم ، میخواستیم بریم مهمونی تا دیدی شونه برداشتم ازم گرفتی و فراااار ، هر چی گفتم بزار موهاتو درست کنم گفتی نههه  منننن ، حالا خودت داری شونه میکنی اما باز جیغت رفته هوا

 

هیوایی این چیه گذاشتی روی سر بابا ؟ جاش اینجاست آخه وروجک؟

 

تیپ مهمونی روزای عید ، با این لباس دیگه همه رسما زهراکوچولو صدات میکردن خخخ

ببین چقد شیطونی آخه ، اینجوریه که چندوقته عکس درست حسابی نداری ، همش در حال ورجه وورجه

 

مامان شدی داری نی نی میخوابونی

جارو از دستت در امان نیست ، کاری بهت نداشته باشیم با جارو شارژی تمام خونه سرک میکشی

وقتی شیطنتت گل میکنه و حتی سر نماز هم کوتاه نمیای

 

هنرنماییتو نگاه کن ...  این عکسو بینهایت دوست دارم هر دفعه میبینمش کلی قربون صدقه جای دندونات میرم

 

یه روز از روزای عید که هوا خوب بود و یه سر ساحل رفتیم ، اما بازم خیلی سرد بود ، به زحمت نگهت داشتیم که توی آب نری


 

 و ماهگرد 22م هیوای نازمون ، هزار ماشالله روز به روز داری خانوم تر میشی

اینجا ذوق ناخناتو داری ، بهت گفتم به بابا نشون بده لاک زدی اما خودت داری با خوشحالی نگاش میکنی

شما کی وقت کردی اینقده خانوم بشی آخه نفسم

 

این دفعه دیگه زرنگی کردم ، اول عکساتو گرفتیم بعد کیک رو نشونت دادمم خخخ

میخواستی بخوریش نمیدونستی چجوری ، واسه این تمام دورشو خورد کردی

 

بعدشم که رفتیم 13بدر ، بازم خیلی سرد بود از شالو کلاه کردنمون مشخصه ، فقط رفتیم سک سک کردیمو برگشتیم که فقط 13 رو بدر کرده باشیم .

 

 

دایره لغات هیوایی :

دَش : دست  -  پا  - چِش : چشم – دَدون : دندون –  ناخون : ناخن – مو – اُخون : استخون – اَبو : ابرو

پاتو : پالتو ، پتو – بادِش : بالش – تَخ : تخت – دوشی : گوشی – دَپایی : دمپایی –  کَش : کفش -  بودوش : بلوز - پاچی : پارچه - دَشبا : دستمال

دَایی : چایی – نیمو : نمیرو – اَقادَه : قاشق – نَنُو : نعناع – بیه : بِه – مُوش : موز – پَئی : پنیر – پُئُو : پلو - شیر – آب – دوخ : دوغ - مائی : ماهی - تَدی : ته دیگ - بادوو : بادوم - قاچ : قارچ -

بوشینا : بیسکوئیت – بَچینا : بستنی – نَچینا : نکیسا – مَهنا : مهتا – عممی : عمه –  دائو : دارو – آئو : آهو – جائو : جارو – ناژینا : نازنین – آققا - عَدوش : عروس -  قوش : قرص - دودوشت : درست - ماچی : ماشین - میشی : مرسی -  بادبادا : بادبادک - اُتوس : اتوبوس - ناقُنا : ناقلا - میسانا : مهرسانا - مینه : مینا - موشن : محسن -  عکش : عکس

هر دوو : وقتی ازت بپرسیم نفس یا عسل کی هستی ؟ میگی هردوو ، منظورت اینه که عسل هر دو نفرمون ( مامان و بابا ) هستی

بیشین : بشین – باش : پاشو –  بُو : برو - بیا – بوخخو : بخور – بوپوش : بپوش– دَ : دراوردن ، دعوا کردن – تَش : ترس- بیدده : بده – بَشه : بسه -

بوخخو نه : وقتی میگم غذاتو بخور ولی نمیخوای بخوری – هر فعلی رو بخوای منفی کنی یه نه آخرش میاری مثلا برو نه یعنی نمیرم

اَدو : الو – یَیام : سلام – نقاچی : نقاشی – توشی : طوسی – آبی : بقیه رنگا !! – باشی : بازی -

اَش : اسب – بُش : بز – موش - تادوش : طاووس - ببعی - قاقا: کلاغ - پیچی : پیشی - جی جی : جوجه ، پستونک - اَنوش : حلزون - خیوس : خروس - تویتی : توییتی - پوتکو پوتکو : پیتکو پیتکو - آپو : هاپو - بع - ماع - قوقو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله تینا
17 فروردین 94 12:51
الهی قربونت برم دخترک مو فرفری شیطون . چه بلایی شدی چه عسلی شدی زهرا جون امیدوارم همیشه لبتون خندون باشه و قلبتون شاد
مامان زهرا
پاسخ
حسابی وروجک و ناقلا شده تینا جون مرسی عزیزمممم
عمه مریم
20 فروردین 94 15:03
عمه قربونت بره مو فرفری فدات شم که اینقدر ناز و توپول و خوردنی شدی شیطنت از اون چشمات می باره ای کاش پیش مهتا بودی
مامان زهرا
پاسخ
عمه جون این وروجکا اگه کلا پیش هم بودن ما از دستش‌ون کجا میرفتیم؟
ساجده
23 فروردین 94 15:43
فدات بشمممممممم عاشق اون عکسایی که شونه میکنی و ازخواب بیدارشدی