هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

عزیز دلمون 6 ماهه شده

1392/9/13 15:13
نویسنده : مامان زهرا
1,004 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم عشقم دخترم 6 ماهه که به لطف حضورت من مادرم و چقدر لذت میبرم از بودنت قلب

خدایا سپاس از این حس و هدیه ی زیبا ، ازت میخوام به همه کسایی که منتظرشن این لذت رو بچشونی ...

 

 

 

دسته گل اینجا چی میگه؟ زبان

 

بسه دیگه، چقدر ازم عکس میگیرین آخه؟؟؟ عصبانی

 

برای دیدن بقیه عکسا و گفتنی ها لطفا ادامه ی مطلب رو ببینید ...

 

جریانات این چند وقتی که گذشت یکی واسه داستانِ غذا خوردن هیواست که خودش کلی ماجرا داره

از وقتی قرار شد که غذاش رو شروع کنه آقای دکتر گفتن که سوپ (مرغ و سیب زمینی ) بخوره، اما خانوم لب نمیزد وقتی منو با ظرف غذا میدید جیغش میرفت هوا ، وقتی هم که میزاشتم دهنش حاضر نبود غذا رو قورت بده ، فکر کنم فقط یکی دوبار تونستم بهش ازون سوپ بدم ، بهش یه خورده هویج اضافه کردم بازم فرقی نکرد

دیدم اینجوره خواستم فرنی ( آرد برنج + آب + شیرخشک)  رو امتحان کنم، باز هم فقط یکی دوبار موفق شدم ، دفه اولی ذوق کرد 2 قاشق ازش خورد اما بازم شد مثل قبلی ، حریره بادوم هم همینطور

چند روزی باهاش درگیر بودم که چطور بهش غذا بدم تا اینکه با خودم گفتم دخملی آبمیوه خیلی دوست داره شاید با اون بتونم بهش چیزی بدم، اینجوری شد که یه کوچولو آب سیب زدم دهنش و یه قاشق حریره دادم، دیدم وای به هوای آب سیب چه با لذت حریره ش رو خورد، اینم شد یه روش برای غذا دادن به خانوم، هر دفه یه مقدار خیلی کم از سیب ( جوری که حریره رو شیرین نمیکرد فقط یه خورده طعمش عوض میشد ) رو با رنده خیلی ریز رنده میکردم کنار حریره و اینجوری خانوم خانوما همه غذاشو میخورد، هر سری هم مقدار سیب رو کمتر کردم تا کامل دیگه حذف شد و خداروشکر الان دیگه به طعمش عادت کرده و مجبور نیستم گولش بزنم

برای شروع دوباره سوپش هم چون هویج خیلی دوست داره اول فقط هویج رو پوره کردم بهش دادم، با لذت تمام میخورد ، کم کم بهش سیب زمینی اضافه کردم  تا به مزه ش عادت کته بعد چند روزم مرغ ، الان هم که سوپ هیوا جونم شامل ( هویج هنوزم مزه غالبه + سیب زمینی + مرغ + جعفری ) شده، انشالله از چند روز دیگه هم میخوام مرغ رو ازش حذف و گوشت گوساله جاش بزارم .

 ازونجایی که هیوا جونم آب رو هم به خاطر بی مزه بودنش دوست نداره بازم مجبورم یه خورده آب سیب قاطیش کنم تا دخملی میل کنه

اینا رو با جزییات نوشتم تا هم خودش وقتی بزرگ شد بدونه چیکارا کردهچشمک ،هم مامانای گل دیگه که میخوان بچه هاشونو به غذا خوردن عادت بدن بتونن ازش استفاده کنن

 

 

* دختر گل من 6 ماهش تموم شده اما هنوز غلت نمیزنه، وقتی رو سطح شیبدار میزارمش سرشو بالا میاره و میخواد از جاش پاشه ، اینجوری میتونه برگرده و با سر بره پایین اما وقتی عادی بخوابونمش نمیتونه ، هی به پهلو میشه برای برگشتن اما هنوز موفق نشده اینکارو کامل انجام بده

* حدود یه هفته ست که میتونه بشینه ، هنوز خیلی حرفه ای نشده و باید مراقبش باشم وقتی میشینه با این همه خیلی دوست داره نشسته با اسباب بازی و عروسکاش بازی کنه

* خیلی خیلی هم بازیگوش شده ، وقتی تو عالم خودشه که دست و پاش توی دهنشه و آواز میخونه و جیغ میکشه، وقتی هم که باهاش بازی میکنیم از ته دلش ذوق میکنه و میخنده مامان فداش بشه، اینجور وقتاست که واقعا دلم میخواد قورتش بدم خوشمزه  حیف که نمیشهزبان

* با اینکه از اولش خیلی خیلی تلاش کرده بودم بغلی نشه اما بازم یه هفته ده روزی رو فقط توی بغل میخوابید اما الان چند روزه خدا روشکر ازین حال درومده  ، فقط ژست تازه ش اینه که منم کنارش دراز بکشم و بغلش کنم تا بخوابه  ، مدل خواب بعدی رو خدا بخیر بگذرونه لبخند

* یه چیز دیگه هم که هست اکثرا وقتی سر جاش خوابیده  منو میبینه گریه میکنه حتی اگه قبلش در حال خنده و بازی بوده باشه ، نمیدونم به خاطر شیر خواستنشه بغل خواستنشه یا دلیل دیگه داره

تا جایی که یادم میومد همه چی رو نوشتم اگه هم جا موند که میمونه برای پستای بعدی

 

امروزم که دخترم واکسن 6 ماهگی رو زد و الانم بعد خوردن شیر و قطره استامینوفن خوابیده ، انشالله که براش سازگار باشه و اذیتش نکنه

 

کنترل قد و وزن 6 ماهگی :  عزیزانم لطفا ماشالله یادتون نره لبخند

قد : 72 cm

وزن : 8750 gr

دور سر : 45 cm 

 

حالا هم میرسیم به عکسای دوست داشتنیه دخترم 

 

مدل نشستن ِ خانوم دیدن داره 

 

دخترم زبونت بیرون جا مونده ؟؟؟

 

هیوا خانوم خوشتیپ میکنه تا با مامان و دوستای دوران دانشگاهش برن بیرون دَدَر چشمک

 

عشقم اینجوری نشسته داره تلویزیون میبینه بغل

 

عزیز دل ِ مامان و باباست دیگه این جیگررررررررررررر ماچ ماچ

 

 

 

 

اینم آخرین عکس ِ پست امروز

هیوای ساندویچی که امروز بعد واکسنش اینجوری خوابیده تا بیاد خونه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

نسرین مامان آنوشا
14 آذر 92 21:02
نیم سالگی ات مبارک جیگر خاله انشالله صدساله بشی ماشالله هزار ماشالله به هیوا جونم من هنوز غذاشو شروع نکردم زهرا گفتم یزارم شش ماهگی اش تموم بشه بعد جدیدا خیلی شیر نمیخوره و عجیب بغلی و بد عنق شده میگم شاید بخاطر دندون دراوردن باشه ولی خبری از دندون نیست!واقعا اذیت میکنه کم اوردم دیگه
مامان زهرا
پاسخ
مررررسی خاله جونمممممممممممممم واسه آنوشا جون عزیزم بچه ها هر روز یه بازی ِ تازه دارن، هیوا که داره پوستمو میکنه
ساجده
15 آذر 92 15:30
عزیزم هزار ماشالا خیلی ناز شدی چه لباسای خوشگلی هم پوشیدی
مامان زهرا
پاسخ
ساجده جون لطف داری
عمه مریم
16 آذر 92 15:58
آخی عسل عمه همه جورش نازه اخمو خندان ماشالا هزار ماشالا عمه قربونش بره توپولی کپی مامان زهرا شدیا کلک ای کاش نزدیک بودی یه لقمه چپت می کردم
مامان زهرا
پاسخ
مریم جون خوب کلک زدم هیوا شبیه خودم بشه عمههه منو بخوری منم مهتافی رو میخورماااااااااااااااااا
مامان بهادر
16 آذر 92 16:02
مبارک باشه هزار ماشالله خانومی شده خیلی خیلی خیلی بامزه و عزیزی هیوا گلی ببوس خانوم خوشگله رو فداش بشم
مامان زهرا
پاسخ
سپیده جوووووون
اسما
16 آذر 92 18:26
سلاممممممممممممممممممممممم هزارماشالله ... عزیزمممممممممممم زهراچقد هیوا عوض شده ، خوشگل بود خوشگل تر شده ، دیگه شده خود خود زهرا کوچیکه زهرا جدی میگما ، تا حالا اینقد محو دیدن ِ هیوا نشده بودم ، نیس چند وقته نیومدم وبت و ندیدمش ، اخه آدرستو ندشاتم ، کل آدرس های وبم پرید ، تا اومدی منم اومدم اینقد زل زدم به عکساش و توی دلم قربون صدقه اش رفتم که نگو ، صلواتم فرستاذدم و سمتش فوت کردم ، چشم بد ازش دور باشه ایشاله ... زهرااااااااااااااااا از طرف منماچ آبدارش کن ..دلم ضعف رفت براش اساسی . 6 ماهگی ت مبارک عشق ِ تو دلبروی خاله ...دلم برای دیدنت پر میزنه
مامان زهرا
پاسخ
اومدی بلاخرهههههه دیگه داشتم شاکی میشدما که عجب مادرشوهریه یه سر به ما نمیزنه بابا عکسای خودتوادرین رو وب نمیزاری لطفا برام بفرست، دلم براتون تنگ شده خیلی ، لااقل اینجوری ببینمتون مررررسی مرسی اسما جووووووووونم البته یه سورپرایزم دارم واسه کسایی که میگن شبیه منه
خاله نکی
17 آذر 92 11:18
ای جونم خاله فدات بشه عزیز دلم به به چه لباسای نازی عسلم. مبارک باشه شیش ماهگیت قند عسل دلم واست یه ذره شده
مامان زهرا
پاسخ
تقصیر خودته خالهههههههههههه چرا نمیای خووووووووووو
faezeh mamane hana
18 آذر 92 13:44
سلام عزیزم-دخمل ما چقدر بزرگ شدهههههههه-خیلی تغییر کرده-خشگل بود خشگل تر شده-بووووووووووس
مامان زهرا
پاسخ
مرسی فائزه جون
زهره مامان بارسین
29 آذر 92 22:41
6 ماهگی مبارک هیوا خانومی .مامانی منم سر سوپ خوردن با بارسین داستان دارم اما فرنی رو خیلی دوست داره . نمی دونم چی کار کنم خیلی هم لجباز شده
مامان زهرا
پاسخ
مرسی خاله جون شمام ببین میتونی با چیزی که دوسش داره گولش بزنی،با همون فرنی هم که دوست داره میتونی امتحان کنی لجبازی شون طبیعیه هیوا هم همینه