عزیز دلمون 6 ماهه شده
نفسم عشقم دخترم 6 ماهه که به لطف حضورت من مادرم و چقدر لذت میبرم از بودنت
خدایا سپاس از این حس و هدیه ی زیبا ، ازت میخوام به همه کسایی که منتظرشن این لذت رو بچشونی ...
دسته گل اینجا چی میگه؟
بسه دیگه، چقدر ازم عکس میگیرین آخه؟؟؟
برای دیدن بقیه عکسا و گفتنی ها لطفا ادامه ی مطلب رو ببینید ...
جریانات این چند وقتی که گذشت یکی واسه داستانِ غذا خوردن هیواست که خودش کلی ماجرا داره
از وقتی قرار شد که غذاش رو شروع کنه آقای دکتر گفتن که سوپ (مرغ و سیب زمینی ) بخوره، اما خانوم لب نمیزد وقتی منو با ظرف غذا میدید جیغش میرفت هوا ، وقتی هم که میزاشتم دهنش حاضر نبود غذا رو قورت بده ، فکر کنم فقط یکی دوبار تونستم بهش ازون سوپ بدم ، بهش یه خورده هویج اضافه کردم بازم فرقی نکرد
دیدم اینجوره خواستم فرنی ( آرد برنج + آب + شیرخشک) رو امتحان کنم، باز هم فقط یکی دوبار موفق شدم ، دفه اولی ذوق کرد 2 قاشق ازش خورد اما بازم شد مثل قبلی ، حریره بادوم هم همینطور
چند روزی باهاش درگیر بودم که چطور بهش غذا بدم تا اینکه با خودم گفتم دخملی آبمیوه خیلی دوست داره شاید با اون بتونم بهش چیزی بدم، اینجوری شد که یه کوچولو آب سیب زدم دهنش و یه قاشق حریره دادم، دیدم وای به هوای آب سیب چه با لذت حریره ش رو خورد، اینم شد یه روش برای غذا دادن به خانوم، هر دفه یه مقدار خیلی کم از سیب ( جوری که حریره رو شیرین نمیکرد فقط یه خورده طعمش عوض میشد ) رو با رنده خیلی ریز رنده میکردم کنار حریره و اینجوری خانوم خانوما همه غذاشو میخورد، هر سری هم مقدار سیب رو کمتر کردم تا کامل دیگه حذف شد و خداروشکر الان دیگه به طعمش عادت کرده و مجبور نیستم گولش بزنم
برای شروع دوباره سوپش هم چون هویج خیلی دوست داره اول فقط هویج رو پوره کردم بهش دادم، با لذت تمام میخورد ، کم کم بهش سیب زمینی اضافه کردم تا به مزه ش عادت کته بعد چند روزم مرغ ، الان هم که سوپ هیوا جونم شامل ( هویج هنوزم مزه غالبه + سیب زمینی + مرغ + جعفری ) شده، انشالله از چند روز دیگه هم میخوام مرغ رو ازش حذف و گوشت گوساله جاش بزارم .
ازونجایی که هیوا جونم آب رو هم به خاطر بی مزه بودنش دوست نداره بازم مجبورم یه خورده آب سیب قاطیش کنم تا دخملی میل کنه
اینا رو با جزییات نوشتم تا هم خودش وقتی بزرگ شد بدونه چیکارا کرده ،هم مامانای گل دیگه که میخوان بچه هاشونو به غذا خوردن عادت بدن بتونن ازش استفاده کنن
* دختر گل من 6 ماهش تموم شده اما هنوز غلت نمیزنه، وقتی رو سطح شیبدار میزارمش سرشو بالا میاره و میخواد از جاش پاشه ، اینجوری میتونه برگرده و با سر بره پایین اما وقتی عادی بخوابونمش نمیتونه ، هی به پهلو میشه برای برگشتن اما هنوز موفق نشده اینکارو کامل انجام بده
* حدود یه هفته ست که میتونه بشینه ، هنوز خیلی حرفه ای نشده و باید مراقبش باشم وقتی میشینه با این همه خیلی دوست داره نشسته با اسباب بازی و عروسکاش بازی کنه
* خیلی خیلی هم بازیگوش شده ، وقتی تو عالم خودشه که دست و پاش توی دهنشه و آواز میخونه و جیغ میکشه، وقتی هم که باهاش بازی میکنیم از ته دلش ذوق میکنه و میخنده مامان فداش بشه، اینجور وقتاست که واقعا دلم میخواد قورتش بدم حیف که نمیشه
* با اینکه از اولش خیلی خیلی تلاش کرده بودم بغلی نشه اما بازم یه هفته ده روزی رو فقط توی بغل میخوابید اما الان چند روزه خدا روشکر ازین حال درومده ، فقط ژست تازه ش اینه که منم کنارش دراز بکشم و بغلش کنم تا بخوابه ، مدل خواب بعدی رو خدا بخیر بگذرونه
* یه چیز دیگه هم که هست اکثرا وقتی سر جاش خوابیده منو میبینه گریه میکنه حتی اگه قبلش در حال خنده و بازی بوده باشه ، نمیدونم به خاطر شیر خواستنشه بغل خواستنشه یا دلیل دیگه داره
تا جایی که یادم میومد همه چی رو نوشتم اگه هم جا موند که میمونه برای پستای بعدی
امروزم که دخترم واکسن 6 ماهگی رو زد و الانم بعد خوردن شیر و قطره استامینوفن خوابیده ، انشالله که براش سازگار باشه و اذیتش نکنه
کنترل قد و وزن 6 ماهگی : عزیزانم لطفا ماشالله یادتون نره
قد : 72 cm
وزن : 8750 gr
دور سر : 45 cm
حالا هم میرسیم به عکسای دوست داشتنیه دخترم
مدل نشستن ِ خانوم دیدن داره
دخترم زبونت بیرون جا مونده ؟؟؟
هیوا خانوم خوشتیپ میکنه تا با مامان و دوستای دوران دانشگاهش برن بیرون دَدَر
عشقم اینجوری نشسته داره تلویزیون میبینه
عزیز دل ِ مامان و باباست دیگه این جیگررررررررررررر
اینم آخرین عکس ِ پست امروز
هیوای ساندویچی که امروز بعد واکسنش اینجوری خوابیده تا بیاد خونه