هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

20 ماه رویایی با پاکترین فرشته ی آسمونی

1393/11/13 23:46
نویسنده : مامان زهرا
1,154 بازدید
اشتراک گذاری

هیوای نازم عروسکم ببخش که خیلی وقته وبلاگتو آپدیت نکردم خجالت، میدونی که چقد فرصتم کمه و ترجیح میدم وقتایی که هستم رو با هم وقت بگدرونیم ، اینجوریه که خیلی به اینجا نمیرسم

به قدری شیطون و وروجک شدی حد نداره ، بامزه تر و دلبرتر از قبل محبت، مخصوصا اینکه الان دایره لغاتی که استفاده میکنی روز به روز پیشرفته تر از روز قبله و هر روز مارو با یه کلمه قلمبه سلمبه سورپرایز میکنیتعجب ، آخه الان جنابعالی چیکار به چَخ خَیطی  (چرخ خیاطی) داری که اسمشو یاد گرفتی وروجک؟ به شدت هم باید حواسمون به چیزایی که تو حرفامون میگیم، باشه چون همونی رو که نباید تکرار میکنی ، اما خاله ی بنده خدا هرچی باهات تمرین میکنه بگی خاله یا اسمشو یاد بگیری هیچی به هیچی ، به بهترین نتیجه ای که رسیده اینه که میگی نَنو ، همینم خوش خیلیه ، مگه نه ؟چشمک

اندر احوالات حرفات ، یه روز صبح که خواب و بیدار بودی بابا قلقلکت داد تا زودتر خوابت بپره اما عصبانی شدی همونجور با چشای بسته اخم کردیو گفتی بوئو از تخ بوئو ( برو از تخت برو ) بنده خدا رو بیرونش کردی که دیگه قلقلکت نده و بخوابیخندونک

تمام وقت اگه آب بازی کنی بازم دلت میخواد ، وقتی میگم هیوا بریم حموم پوشکتو عوض کنم با ذوق میدوئی آبپاش اسباب بازیو برمیداری و همینجوری یه سره میگی آبازی آبازی تا به حموم برسی

چشمت که به سوئیچ بیفته سوییش سوییش از دهنت نمیفته تا به دستت برسه و باهاش بازی کنی

چند شب پیشا برای خوابوندنت میخوندم لالالا آروم لالا درختای بادوم لالا ، فکر کردی میخوام بهت بادوم بدم هی پشت هم تکرار میکردی ، اما میدونی که دخملِ گل آقای دکتر آجیل رو برات ممنوع کرده حالا حالاها ازین خبرا نیس که بتونی بخوریشونغمگین

اسم دختر همسایه رو یاد گرفتی توی راه پله همش صدا میکنی اَدیش اَدیش (حدیث )

محاله ما با کسی سلام و خدافظی بگیم جنابعالی وقت خداحافظی بدون اینکه بهت چیزی بگیم خودت براشون بای بای نکنی و بوس نفرستی ، حتی اگه از تاکسی پیاده شیم یا از فروشگاه بیرون بیایم ، اگه از آشناها رو هم توی خیابون ببینیم همین بساطه .

یه شب شام خونه مامانی بودیم غذا رو دیدی پشت هم میگفتی دودو اَبیج ، کوکو و هویج میخواستیخوشمزه

آمینه و نیمیو که آبمیوه و نیمروی خانوم خانوماست. تمام پروتئین ها فرقی نمیکنه گوشت ، مرغ یا ماهی همه رو وقتی میخوای بخوری میگی موغ ، حتی وقتی باهات تمرین میکنیم که اسم گاو یا ماهی رو یاد بگیری بازم میگی موغ

با بابا میشینی پای لپتاپ که میخوای عکش ( عکس ) ببینی ، هر کدومو دیدی میگی بعدی  که بقیه شون رو نشونت بده، صبرم نداری که تند تند میگی بعدی بعدیخنده

اگه النگوت به دستت کیپ بشه میای نشون میدی میگی گیر گیر، که‌گیر کرده به دستت، اسباب بازیاتم به هم پیچ بخورن و نتونی جداشون کنی همینو میگی

اگه خورده ریزه ها رو یه جا بچپونی و بعد نتونی درشون بیاری تند میگی در در، که برات درش بیاریم، یا اگه گرمت باشه و بخوای لباسو جوراب رو دربیاری هم همینطور،  وقتی هم بخوای منفیش کنی میشه   نه در، که درنیار، مثل وقتایی که‌میرسیم خونه و دلت بازم ددر میخواد و واسه  دراوردن کفش با گریه میگی  نه درلبخند

هر روز صبح یه داستان دیگه هم داریم باهات ، اینکه وقتی میبرمت پیش مامانی بمونی براش قیافه میگیری ، روتو برمیگردونی و سعی میکنی نخندی ، هنوز چراشو نمیدونیم که اینکارت واسه چیه؟ سوال  مامانی کلی صدات میکنه اما همونجور زیرزیرکی نگاه میکنی و جواب نمیدی ، وقتیم که بهت میگه هیوا ناراحت شدم میرم غصه بخورم  یهو میگی نهههههه ، اینجوری میشه که دیگه قیافه گرفتنو فراموش میکنی

هرکی بخواد بره بیرون میری پالتو ، شلوار و کلاهتو میاری میریزی وسط که منم بپوشم بیام دختر دَدَری چشمک

جورچینی که برات خریده بودیم 4 صفحه ی متفاوت داشت ، صفحه اول رو که خواستیم باهات کار کنیم کوچولوتر بودی ( حدودا 15 ماهه)  و در جریانشم نبودی که چی به چیه ، واسه این یه هفته طول کشید یاد بگیری عکساشو بشناسیو  جفت هر کدومشو پیدا کنی ، اما الان حرفه ای شدی ، صفحه رو که عوض کردیم همون دفه اول تونستی تشخیص بدی و جورشون کنی ، اسم حیووناشم میتونی تا یه حدی بگی ، آفرین دختر باهوش بوس

تلاش کردم چیزی رو از قلم نندازم ، اگه هم جا موند ان شالله دفه بعد میگم برات

حالا هم بقیه ماجراهای این چند وقتو هم سعی میکنم کم کم با عکسا برات بزارم

 

هیوااااااا تونل وحشت  درست کردی؟ سوت این چیه مامااااان؟

خانوم گلم میشه بگی بالای  نردبون چیکار میکنی؟ میخوای تمیز کاری کنی واسه مامان؟

داری با مامانی تلفنی صحبت میکنی ، از ژستای صحبت با تلفنت بیشتر فیلم داریم که خیلی باحالن ، گوشیو با یه دست نگه میداری ، دست آزاد رو هم میزاری پشت کمر و هی قدم میزنی و مدل خودت اظهار نظر میکنی و میخندی ، اسباب بازیاتو سعی میکنی به کسی که داری باهاش حرف میزنی نشون میدی ، آخرشم تلفنو میبوسی و بای بای میکنیو گوشی رو تحویل میدی بوس

 

اینام که دیگه قشنگ معلومه چیکار میکنی ، فقط نمیدونم چرا قبله ت  یه ور دیگه ست ؟ متفکر

 

واست خونه اسباب بازی گرفتیم که باهاش سرگرم بشی اما بس که بزرگ بود و جامونو گرفته بود مجبوری جمعش کردیم

 

یه دختر دارم کدبانوووووو ، فقط ببینین چه کمکِ مامان میکنه ، برای شب یلدامون شام پخته قربونش بشم بغل

 

هیوا جونِ مامان دکورش همینجوری خوبه هااا ، دیگه بمون عکس بگیریم

پستونکتم بزار کنار ، شما دیگه بزرگ شدی آخه این چیه با خودت میچرخونی

 

یه شب که با مامانی و بابایی و خاله رفتیم بیرون ، پیتزا استیک سفارش دادم که شمام بتونی بخوری ، تیکه های کوچک برات درست میکردم که خوردنش راحت باشه اما طبق معمول دست انداختی به بشقاب منو یه برش کاملا برداشتیو خوردیش خوشمزه ، نوش جونت دخملکم

 

ماهگرد 19 ماهگیت مصادف شد با برگشت پدرجون و مادر جون از سفر حج ، که تهران بودیمو دیگه توی شلوغی نشد برات ماهگرد بگیرم

بنر خوشامدگوییه شما دوتا وروجک

اینجوری هم واسه استقبال تشریف بردینهیپنوتیزم

کارت شده همین ، توی ماشین نشستنت از نیم ساعت بیشتر بشه همچین چیزی میبینیم ،  مامان به فدات بشه که اینقد مظلوم خوابت برده

 

چند روزی که تهران بودیم رابطه ت با مهتاگلی دیدنی بود ،همش باهم کشمکش داشتین تا وقت برگشتمون که شد تازه باهم جور شده بودین . همشم عمی عمی میگفتی دل عمه رو حسابی آب کردی ، فقط عوض شدن هوا باعث شد که سرما بخوری و وقتی برگشتیم چند روزی حال ندار باشی .

سوغاتیه مادر جون برای هیوا گلم

وای چی بشه دخملم وقتی اینارو بپوشه محبت

 

بعله پا توی کفش بزرگترا کردی

فقط ببین چه ریختو پاشی هم میکنی

اینام وقتی خودت لباساتو میاری میپوشی که بری دَدَر

حاج خانوم شدی ؟

شبا که توی اتاق خودت میخوابی ، اما دم صبح که بیدار بشی میبرمت پیش خودمون ، بعدشم تریپ مامانی بابایی برمیداری نوبتی توی بغلمون میخوابی

این آرامشی که شما وقتی پیشمونی داری ما هم همین حسو داریم دخملکم ، حاضریم تمام دنیا رو به پات بریزیم بوسمحبت

به این میگن یه جوجه ی خیسِ دوست داشتنی خنده

خونه که باشی عشق ماشین سواری توی اتاقی ، اما هنوزم اجازه نمیدی راه بندازیمش ، هر وقتم یادت بیاد کاورشو میدی بالا و اینجوری میری توش میشینی

تنها تنها سفر تشریف میبری خانوم خانوما ؟

 

وروجک بازیای وقت خواب، جای فیگور خواب ببین چه قیافه ای گرفتی ، شیطنت ازچشات میریزه

تازگی اینقد واسه خوابیدن اذیتم میکنی ، خیلی شانس داشته باشم نیم ساعت طول میکشه اگه نه که تا یه ساعتو نیم هم پیش اومده، هر شب فکر کنم 3-4 بار چشات نیمه بسته میشه جوری که اگه 10ثانیه اون حالت ادامه داشته باشه میخوابی اما یهو انگار شارژ شده باشی چشاتو باز میکنی و شروع میکنی به بپر بپر شیطونی ، انگار نه انگار که داشتی میخوابیدی ، حالا خودت ببین چه حالی میشم ، اونم وقتی منتظرم بخوابی تا بتونم به کارای خونه و آشپزی برای فردا برسم ، گرچه بابا دستش درد نکنه وقتی خونه ست تا جایی که میتونه کمک میکنه تا کارام کمتر بشه اما بازم یه سری چیزا رو خودم باید انجام بدم ، نیم ساعت تحمل میکنم اما اگه بیشتر ورجه وورجه کنی دعوات میکنم ، ناراحت میشی و واسم چشمو ابرو میای که چرا دعوات کردم ، خو بخواب دیگه مامان جون ، من اگه جات بودم یکی اینجوری ناز ونوازشم میکرد و شعر ولالایی برام میخوند توی نیم ساعت هفت پادشاهو خواب میبینم

 

موهاتم که عاشقشونم ، هر روز پیچو تابش بیشتر از روز قبله ، خودت میگی  بیزبیزی ( وِز وِزی )

 

خوب طبق معمول اسباب بازیا ریخته وسط ، درامو میبینی؟ تازگی برات گرفتیم اما بیشتر وسیله ی بازیه منو باباست ، کلی باهاش خوش میگذرونیم چشمک

 

تولد فاطمه جونِ که رفته بودیم ، بازم طبق معمول گرمت بودو مجبور شدم لباساتو کم کنم تا رسیدیم به این لباسی که میبینی ، شبیه پسرا شدی اینجوری خندونک

 

این خانوم کوچولوی ناز هلن جونه، دخمل خوشگل یکی از دوستای دوران دانشگاهم

همش دوست داشتی نازیش کنی

 

آخرین نکته ی این سری مروارید 16 نازگلمه که 10م دی ماه رونمایی شد

 

حالا  میرسیم به عکسای ماهگرد 20 م که یه لحظه هم نزاشتی کیکش زمین بمونه و حسابی وارسیش کردیآرام


پسندها (8)

نظرات (6)

ساجده
14 بهمن 93 9:24
عزیزمممممممم مبارک باشه هزارماشالا خانم شدی عینکشو ببین وروجک عاشق اون نگاهت شدم عسلممممممم بخورمت بوسسس
مامان زهرا
پاسخ
ساجده جون نمیدونی با این مدل نگاه کردن چه قیافه ای میگیره برامون
خاله تینا
15 بهمن 93 10:29
سلام زهرا جونم چه دخملی شده موهاشو جمع می کنی خیلی ناز می شه ...عاشق اون عکسش شدم که با کفش پاشنه بلند راه می ره ... عید بیام اگه بودین حتما میام دخملتو می چلونم ... همیشه شاد و سلامت باشین عزیزم
مامان زهرا
پاسخ
مرررسی خاله تنیاااا جون، منتظریم‌که دیدار تازه کنیم عزیزم
مــــن
15 بهمن 93 23:03
به وبمون نظر بدین نی نی تون جیگره نازی عزیزم
شقایق
15 بهمن 93 23:23
زهرااا چه قدی کشیده تو این دوماهه، ماشالله، ببوسش برام
مامان زهرا
پاسخ
شقی‌‌جون، به روی چشم
خاله نکی
16 بهمن 93 19:14
خانوم شدی بزرگ شدی ماشالا ماشالا. به به چه عکسایه دل خاله رو با این عکسا بردی که خالههههههههه وقتی میگی ننو میخوام درسته قورتت بدم دیگه این خاله رو هم بگو که دیگه خیالم راحت بشه دیگه هیوا جونم عزیز دلم قرررررربونت بشم منننننننننن
مامان زهرا
پاسخ
خالهههه من که پیشرفت کردم الان میگم نکس
ĸoѕαr♥
26 فروردین 94 21:38
سلام خاله گلم.من اپ کردم خوشحال میشم بیایید وپست جدیدمو بخونیدوبهش نظر بدید.ممنون... کوثــــــــــــــرگلی