هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

گردش با هیوا جون

1392/5/23 13:01
نویسنده : مامان زهرا
898 بازدید
اشتراک گذاری

دعزیز دلم دیروز با مامان جون اینا رفته بودیم گردش، اولش همش خواب بودی و اصلا اذیت نکردی و دختر خوبی بودی، اما وقتی که هوا تاریک شد و میخواستیم برگردیم خونه طبق معمول هر شب گریه هات شروع شدناراحت

اما اشکالی نداره عوضش خیلی خوش گذشت بهمون، اولش رفته بودیم جواهر ده ، هوا خنک و خوب بود کاش ابری و مه گرفته هم میبود که دیگه حسابی حضشو میبردیم

 

این عکس کنار یه آبشار توی مسیر جواهرده هستش

 

بعدشم رفتیم تله کابین و بام رامسر، وای تله کابین خیلی هیجان داشت و منظره ش هم خیلی قشنگ بود

هیوا جونم که از کابین داره منظره بیرون رو نگاه میکنه مامان فداش بشهبغل

 

عکسایی که بام رامسر ازش انداختیم تو آغوش بابایی قلب

 

 

 

 

و اینم عکسمون توی محوطه ایستگاه

 

راستی مامان جون یکی از خاله های نی نی سایت رو هم که اونجا فروشگاه داشتن رو هم دیدیم ، بنده خدا شوکه شده بود وقتی خودمو بهش معرفی کردم ، آخه قبلش بهش نگفته بودم که میخوایم بریم اونجا، لحظه ی جالبی بود لبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

خواب گو
24 مرداد 92 17:00
سلام دوست من
وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت دارم.


ممنون لطف دارین
دختر خوشبخت
24 مرداد 92 17:17
اخییییییی کلاهشو تو عکسی که کنار ابشاره

زهرا جون این دخملی یه کم اخمو نیست؟؟؟

حالا بگو نفر چندمم؟؟؟


اول نشدی
دخترم اخمو نیس که، خانومه و سنگینیه خودشو حفظ میکنه
دختر خوشبخت
24 مرداد 92 17:21
نمی دونم نظر قبلیم اومد یا نه ؟؟؟


حالا دیدی اومد یا نه؟
دختر خوشبخت
24 مرداد 92 17:22


مطمئن شدم اومد


گفتم نظر بده نه دیگه اینجوری که پشت هم
مامان بهادر
24 مرداد 92 17:33
من فدای هیوا خوشگل بشم اینقدر خانوم شده ببوسش
شاد باشین


عمه مریم
27 مرداد 92 9:07
آخ عمه اون لپاتو بخوره
چقدر بامزه شدی آخه تو
دلم برات یه ذره شده کوشمولو ی خوردنی



عمه جون بیاااا پیشمون، دلمون براتون تنگ شدهههه
مهتاب
27 مرداد 92 12:01
باد آمد و بوی انبر آورد.خوش اومدی عزیزم.امیوارم بهتون خوش گذشته باشه.بوس.


جاتون خالی مهتاب جون، خیلی خوب بود
ساجده
28 مرداد 92 10:55
ای جان چه نگاه قشنگی به منظره داره بوسسسسسسسسسسس برا هیواخانوم




زهره مامان بارسین
30 مرداد 92 14:31
عزیزم سلام دخمل ماهی داری خدا حفظش کنه 15 روز از بارسین من کوچیکتره . من شهسواری هستم ولی بندر عباس زندگی می کنم فکر کنم شما رامسری باشین ؟ خوشحال می شم به وبلاگ ما هم سر بزنید


سلام عزیزم
ممنون لطف کردی به ما سر زدی
ما اهل رشت هستیم، برای گردش رفته بودیم رامسر
اسما
23 شهریور 92 1:44
یه خانواده ی سه نفره ی خوشبخت ...

همیشه به گردش و شادی عزیزمممم


قربونت برم اسما جوووووونم