هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

دو ماهگی ِ دختر ماهم

1392/5/17 12:51
نویسنده : مامان زهرا
787 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان دو ماهگیت مبارک فدات بشم قلببغل

نفس مامان چون واکسن دوماهگی داشتی و ما نمیدونستیم بعدش چی در انتظارمونه شب قبلش برات کیک گرفتیم تا باهاش عکس یادگاری داشته باشی

 

 

دخترم انشالله سالهای سال سلامت باشی ماچ

 

اما بگم از واکسنت، خیلی اروم رو تخت خوابیده بودی و قطره فلج اطفال رو هم راحت خوردی، بعدش خانوم بهداشت گفت پاهات رو محکم نگه دارم تا نتونی تکونش بدی و همزمان هم صدات کنم تا بدونی که کنارت هستم و نترسی ، وای وقتی که آمپول رو به رونت زد اول جا خوردی و بعدش یه گریه وحشتناک گریه، الهی بمیرم برات مامانی که خیلی دردت اومد، جای واکسنو روی پات محکم نگه داشتم تا خونش بند بیاد و بابایی هم اومد کنارت ،  با ناز و نوازش یه خورده اروم شدی که خانوم بهداشت با یه آمپول دیگه سر رسید و باز جیغتو درآورد ،الهی مامان فدات بشه دلم برات کباب شد نگران، بازم منو بابایی سعی کردیم آرومت کنیم ، بعد چند لحظه که گریه ت قطع شد با همون چشمای اشکی برامون لبخند زدی ، قربون دختر شجاع و قوی ِ خودم برم که هوای حال ما رو داشت و خواست بهمون بگه حالش خوبه قلب

بعدش به دختر خوشگلم شیر دادم تا دردش یادش بره و برگشتیم خونه، پاتو کمپرس کردم تا زودی دردش خوب بشه و اذیت نشی، همش هم نگران تب کردنت بودم که خداروشکر خفیف اومد و رد شد ، اون روز به خاطر واکسن اذیت نکردی اما به خاطر معده ت که چند وقته هیوا جونمو اذیت میکنه کلافه بودی و گریه میکردی

همون شب و شب بعدش خیلی خیلی اذیت شدی و با اینکه گرسنه بودی نمیتونستی شیر بخوری تا اینکه فرداش بردیمت دکتر و برای دخترم داروی معده و آرامبخش داد، بهت اثر کرد و بعد مدتها شب رو راحت خوابیدی، انشالله که زودتر حالت خوب بشه مامان جونم که منو بابا خیلی نگرانتیم.

عکس هیوا جونم روزی که واکسن زد

 

 

کنترل قد و وزن دوماهگی دخملم

قد : 58 cm

وزن : 5500 gr

دور سر : 39.5 cm

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

خاله نکیسا
17 مرداد 92 19:44
مبارکه دوماهگیت قندعسل خاله. الهی فدات بشم خاله


شقایق
17 مرداد 92 22:56
ماشاالله چه بزرگ شده خوردنی


مهتاب
20 مرداد 92 17:14
فداش بشممممممم.ماشالله جه بزرگ شده این دخملی.از چشم بد دور باشه.


قربونت مهتاب جونم
مامان بهادر
20 مرداد 92 17:24
مبارک باشه عزیزم
ای جانم هزار ماشالله چقدر بزرگ شدی
خانومی شدی عزیزم روی ماهت رو میبوسم
زهرا عزیزم خسته نباشی خدا قوت امیدوارم واکسن های بعدی دختر نازت تب نکنه


انشالله سپیده جون ، از قبلش کابوس داشتم خداروشکر بخیر گذشت
خدا کنه سریهای بعد هم اذیتش نکنه
عمه مریم
21 مرداد 92 9:28
دوماهگیت مبارکه توپولک ناز نازی
قربونت برم آخه چرا اینقدر دوریم از هم
الان بودی چه مزه ای داشت بغلت می کردیم


عمه جون خوب زودزود بیاین پیشمون، ماهم دلمون براتون تنگ میشه آخه
maman masi
22 مرداد 92 16:48
ای جوووووووووووووونم ماشالا به دخملی چه بزرگ شده

عزیییییییییییییییییزم


ساجده
24 مرداد 92 12:39
دو ماهگیت مبارک عزیزممممممم
چه کیک خوشمزه ای ههههههه


دختر خوشبخت
24 مرداد 92 13:06



گوگولی خاله است دیگه