روزای هیوایی
قند عسلم ، گل گلدونم ، شاخه نباتم ، چراغ خونه م ، عزیز دلم سلام دخترم
روزایی که داره با تو میگذره بهترین و شیرین ترین روزاست ، کاش میشد که این همه قشنگی رو با نوشتن توصیف کرد
با تاخیر اومدم آخه خیلی کمتر وقت میکنم بیام وبلاگ رو آپ کنم بس که روز به روز شیطون تر میشی و میخوای تمام حواسمون بهت باشه، همیشه یکی باید باهات بازی کنه یا من یا بابا، اصلا تنها نمیمونی، تازگی هم یاد گرفتی به محض اینکه ما رو نبینی گریه میکنی
کم کم با روند عکسا سعی میکنم همه کارا و شیطنت هات رو بگم و چیزی رو جا نزارم
دفه پیش راجع به عادتای خوابیدنت گفته بودم ،باز تغییر رویه دادی، چند روزی بود که خوشت میومد اینجوری بخوابی
وقتی خوابت میومد باید میزاشتم روی تخت خودمون ( جای دیگه رو قبول نداشتی ) بعد خودت به پهلوی چپ میشدی و با دستمال معروف در دست فیگور خواب میگرفتی و میخوابیدی ، اما اینم فقط واسه چند روز بود بعدش بازم سیستمت عوض شد ، باید به پهلوی راست میخوابیدی و منم کنارت دراز میکشیدم و بغلت میکردم واسه خوابیدن
چند شبی بود که دیگه واقعا حاضر نبودی توی گهواره بخوابی ، همش بیدار میشدی و گریه میکردی و مجبور میشدم بزارمت پیش خودم و بغلت کنم، اینجوری شد که به فکر افتادم پروژه جدا خوابوندنت رو شروع کنم ، اینکار از لحاظ عاطفی برام خیلی سخت بود مامان جونم ، اما دیدم هرچه زودتر اینکارو کنیم برات راحت تره و کمتر اذیت میشی
18 آذر اولین شبی بود که توی تختت و اتاق خودت خوابیدی ، واسه اولین شب خودمم توی اتاقت خوابیدم واسه اینکه یه وقت دخترم نترسی اما خدارو شکر مشکلی پیش نیومد و از شبای بعد خودت تنهایی البته زیر نظر دائم میخوابی
پدر مادر عشق تکنولوژی برات پیجر گذاشتن که راحت بشه وضعیت رو کنترل کرد
اینم تکنولوژیِ هیوا خانوم
وقت خوابتم برات شعر و لالایی میخونم و نوازشت میکنم تا خوابت ببره، البته خیلی کار راحتی نیس چون کلا شبا خیلی بد قلق میشی و اذیت میکنی
اینا یه شبیه که داری پشتک وارو میزنی تا بخوابی
بعد کلی زحمت و تلاش هم بلاخره این شد نتیجه ش
الانم خداروشکر دیگه عادت کردی سر جات بخوابی ، اگه یه شب خونه مامان جون اینا بمونیم تا صبح وول میخوری و بیقراری میکنی واسه عوض شدن جات
هیوا و هندونه ی شب یلدامون
راستی هیوا جونم هنوز منتظر غلت زدنتم، فقط یه بار اینکارو کردی و دیگه فراموشش کردی ، هر چقدرم تلاش میکنیم تا یاد بگیری فایده ای نداره، اصلا هم از رو شکم خوابیدن خوشت نمیاد ، همش دوست داری بشینی و با عروسکا و وسایل بازیت سرگرم باشی و ملچ مولوچشون کنی، اگه هم دور باشن همونجور نشسته هم دست دراز میکنی تا ورشون داری ، یکی دوباری هم بس که تلاش کردی همونجوری با صورت اومدی پایین، با این کارا فکر کنم قبل از غلتیدن و سینه خیز رفتن یهو چهاردست و پا بشی
از وقتی که غذا میخوری خوب تعداد دفعات شیر خوردنت کمتر شده، اما اصلا از علاقه ت بهش کم نشده خداروشکر، حتی از قبل هم بیشتر از شیر خوردن لذت میبری
بعد از سیر شدنت هم که آواز خوندنت شروع میشه، وای که خیلی با مزه ست اینکارت
اَببووو ، پوووو ، پوووف ، هَبوو ، باااا ، اینا چیزاییه که میگی، یه بارم خیلی قشنگ گفتی بابااا ، اما فقط همون یه بار بود
خوب حالا دیگه بقیه عکسا رو میزارم
اینا که جدیدترین عکسای دختر گلمه ، واسه دلبریای دیشبه
مدل جدید خوردن پستونک
شیطنت ازون چشات میریزه فدات بشم
چشم بد دور باشه از دخملم انشالله