هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

گل ِ همیشه بهار مامان و بابا 18 ماهه شده

1393/9/16 22:24
نویسنده : مامان زهرا
1,381 بازدید
اشتراک گذاری

قندِ عسل خانوم خوشگل خانوم نفس خانوم 18 ماهه شدی ، یعنی باور کنیم یک و نیم ساله که یه فرشته ی آسمونی به زندگیمون رونق دیگه ای داده ؟ خدایا هزاران بار شکرت واسه لطفی که بهمون داشتی و یکی از فرشته هات رو به ما سپردیمحبت

دختر نازم هرچقد از خوبیِ بودنت بگم کم گفتم ، ان شالله همیشه سلامت باشی خانوم گل بغل

آخ جووووووووووون کیک خوشمزه

خوب از کجاش شروع کنممممم؟سوال

اجازه بدین ازش بچشم ... اجازه

وای چقد خوشمزه ست جشن ، حالا این همه رو چطور بخورم؟؟؟؟

اِ اِ اِ انگار مامان و بابا حواسشون اینجاست و نمیتونم دیگه ادامه بدم غمناک

 

میریم برای ادامه ی مطلب ...

دخترم یه سری از واکسن رو هم باید برای 18 ماهگی میزدی که با مرکز بهداشت هماهنگ شد واسه صبح امروز 16م بریم کاراشو انجام بدیم ، هر روز صبح شما قبل از ما بیدار میشیا اما همین امروز به زحمت بیدارت کردم ، انگار میدونستی قراره چه اتفاقی بیفته و دوست نداشتی بیدار شی ، بلاخره پاشدی و صبحونه مورد علاقه ت یعنی نیمبو ( نیمرو ) رو خوردی و از خونه بیرون رفتیم.

خداروشکر اندازه گیریه قد و وزنت خوب بود و راضی بودن ، بعد یه سری سوال جواب برای تکمیل پرونده که تا تموم بشه شما دختر گلم تموم اتاقای مرکز رو کشف کردی و حتی از قسمت دندون پزشکی بیسکوییت گرفتی ، بلاخره رسیدیم به واکسن ، اولش که قطره فلج اطفال رو خوردی و چیزی نبود ، بعد واکسن MMR روی پای راست که فدات بشم گریه نکردی خانومی ، فقط یه خورده بهت زده نگاه کردی و بغض کردی که اونم بغل گرفتمت و با بابا کلی قربون صدقه ت رفتیم و یادت رفت ، واکسن بعدی هم که سه گانه بود ، وای این یکی درد داشت ، تا تموم بشه کلی اشک ریختی مامان به قربونت ، بازم بعدش نازو نوازشت کردیم و زود آروم شدی ، بلاخره از این واکسنا راحت شدیم تا 6 سالگی ، خیلی مرحله سخت و دردناکی بود ، خداروشکر فعلا که تب نکردی و خوبی ، با استامینوفنی هم که خوردی حسابی گیج خواب بودی و امشب زودتر از همیشه خوابیدی ، ان شالله میوه ی زندگیمون همیشه سلامت باشه .

هزار ماشالله یادتون نره چشمک

وزن : 12600 gr

قد : 85.5 cm

دور سر : 49 cm

چند وقتیه که " این چیه "  از زبونت نمیفته و خیلی بامزه میگی ، خیلی از کلمه ها رو هم سعی میکنی بگی مثل آقا غول ، پروانه ، زنبور ، پیچی ( پیشی ) که از روی عکسای کتابت یاد گرفتی و اینجام نمیتونم همشونو اون مدلی رو که تلفظشون میکنی بنویسم ، چند شب پیشا داشتم برای شام قارچ تفت میدادم که اومدی آشپزخونه گفتی بغلم کن ، قارچو پرسیدی این چیه؟ گفتم قارچه مامان جون میخوری بهت بدم ؟ یه نهِ غلیظ گفتی . گفتم خوب پس چی میخوری ؟ جواب دادی آللالو ( آلبالو ) !! کلی تعجب کردم که توی این فصل سال از کجا آلبالو رو میشناسی ، چون تابستون که دیدیش مثل الان نمیتونستی اسما رو تکرار کنی و الانم که خبری ازش نیست ، مگه اینکه اسم مرباش رو شنیدیو یادت مونده .

یه عادت جدید واسه خوابیدنت یاد گرفتی چند وقته اونم اینکه احساس خوابالودگی کنی دستمال پستونکتو برمیداریو دستمو میگیری میبری یه بالش نشونم میدی که بخواب ، بعد خودتم سرتو بهم تکیه میدی که بخوابی ، با همون حال اینقدم ورجه وورجه میکنی تا خوابت ببره

 

این ماه دوتا مروارید دیگه هم داشتیم ، مبارکه نازگلم بوس

مروارید 14 : 30 آبان 1393

مروارید 15 : 9 آذر 1393

 

فدای این بشکن زدنا و ناز کردنات عسلم ، نمیگی قلبمون از این همه ناز و ادا کپ میکنه گل دختر چشمک

 

اصلا فکرشو نمیکردم اینقده از پیتزای مامان پز خوشت بیاد ، از موادش گذاشتم بخوری اما یه خورده که گذشت خودت یه برش از بشقابم برداشتی و همشو خوردی ، نوشِ جون عزیزمممم

 

بای بای دخملمممم ، شال و کلاه کردی کجا تشریف میبری ؟ بای بای

 

فقط خودت ببین چه ژست داش مشتی گرفتی واسه شیر خوردنت ؟ آخه با این همه دبدبه بازم با شیشه ، شیر میخورن؟؟ متفکر

 

عروسکاتو برداشتی و مثلا رفتی مخفی شدی؟

 

ای جونِ مامان ، داری برامون نهار آماده میکنی؟ دستت درد نکنه دخمل کدبانووو آرام

 

هزار ماشالله چه بزرگ و خانوم شدی نفسمممم آرام محبت

 

این داستان هر دفه ایه که بابا بخواد اصلاح کنه ، شما مگه مثل بابا هستی که خودتو کف مالی کردی؟

 

آخ جون توپ بازی ...  بابا توپمو قِل بده

 

میدونین به من چی میگن ؟ هیوای دلبر چشمک ، یه نگاه به مامان میندازمو با خنده م دلشو میبرم

یه نگاه به بابا میندازم دلشو میبرم ، مامان و بابا فدات میشن هیوا جون محبتمحبت

 

چه کیفی میده روی توپ نشستنا ، نه هیوایی؟

خوب چرا اینجوری برامون ژست میگیری؟

 

عکس دو نفره مادر دختری ، یه یادگاریِ خوب برای همیشه زیبا

پسندها (4)

نظرات (6)

ساجده
17 آذر 93 21:31
عزیزم مبارکه 18 ماهگیت خداروشکر که اذیت نشدی گلمممممم جیگر اون ژستات برمممممممممم من موش موشی بوسسسسسسس به مامان خوشگل وهیوای ناناز
مامان زهرا
پاسخ
مرسی عزیزمممم واسه خاله ساجی و یسنای جیگملی
شقایق
18 آذر 93 5:05
وااااااااااای زهرا ماشالله چه قدی کشیده! برم اسپند دود کنم
مامان زهرا
پاسخ
دود کن شقی جون
دختر خوشبخت
19 آذر 93 14:05
مهتاب
19 دی 93 17:39
اااای جون دلم :-* ماشالا روز به روز ناز تر و شیرین تر میشی هیوا کوچلو :-*
مامان ایهان
10 اسفند 93 0:52
ماشالله به دختر خوشگل
مامان زهرا
17 اسفند 93 18:26
ااای جاان عزیزم ماشالله به این وروجک خانووم . خدا ببخشه بهت گلم