هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

اولین عیدت مبارک هیوای مامان

1393/1/3 16:50
نویسنده : مامان زهرا
1,253 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگلم نفسم عسلم اولین عیدی هست که شما همه زندگیمون کنارمونی و برامون قشنگ ترینِ قلب، انشالله که همیشه سلامت باشی گلِ مامان

 

هیوا جونم پای سفره هفت سینمون اونم با کلی دردسر ، میدونین که دخملی دیگه به سختی پای عکس انداختن میشینه لبخند

 

 

 

 

 

هیوایی خیلی با کفش پوشیدن میونه ای نداره، میخواد از پا درش بیاره

 

عزیزم چه فیگور حرفه ای گرفته چشمک

 

عزیزکم سوار ماشینش خونه مامان جون ، بازم یه سیم و کابلی پیدا کرده برای کشیدن و گازگازی کردنخوشمزه

اینقده خوب سواری میکنه تازگیا، دنده عقب رفتنش که دیگه دیدنیه حسابی ، یه دستشو یه وری میزاره روی پشتیِ صندلی و میره عقب ، انگاری چند ساله راننده ست نیشخند

 

 از خبرای این چتد وقته بگم

بلاخره لثه ی هیوا جونم برای مروارید سومش 14 اسفند باز شد و این دفه دیگه واقعیه 

مروارید 1 و 2 :  12 دی ماه 92

مروارید 3 : 14 اسفند 92

 

دخملی باز هم روز به روز بازیگوش تر شدی و هر روز یه داستان تازه داری برامون با کارایی که میکنی

بابایی یه مدت برات سوت میزد و شمام خوشت میومد، بعضی وقتا هم با جیغ زدن سعی میکردی تقلید کنی کارش رو ، تا اینکه 26 اسفند وقتی بغلم بودی بعد سوت ِ بابا اول یه خوره نگاش کردی بعد انگشتات رو گذاشتی دهنتو  خواستی همونکارو تکرار کنی و جیغ زدی، از اون روز به بعد هر وقت میگیم هیوا سوت بزن انگشت به دهن برامون جیغ میزنی 

تقلید کردنا فقط همین نیس، ادای خمیازه رو درمیاری  و همینطور فوت کردنو 

دس دسی کردن رو یاد گرفتی و وقتی میگیم بهت دوتا دستات رو توی هوا تکون میدی بغل

چهار دستو پا میمونی اما هنوز نمیتونی بری جلو ، فقط دیروز که رفته بودیم عید دیدنی برای ظرف آجیل 30 سانتی جلو رفتی ولی فقط همون بود و اومدیم خونه دیگه هرکاری کردم نرفتی

از جات بلند شدن و ایستادن رو حسابی فرز شدی ، به محض اینکه بتونی دستت رو جایی محکم کنی می ایستی ، حتی یه وقتایی شلوارمو میگیری و بلند میشی

وقتی هم دراز کش باشی و بخوای بشینی برمیگیردی روی شکم و یه خورده عقب عقب میری و میشینی دختر زبر و زنگم ماچ

خووووب دیگه بمونه برای بعد و بریم آماده شیم برای مهمونی نیشخند

پسندها (1)

نظرات (10)

خاله نکی
3 فروردین 93 22:09
اولین عیدت مباررررررررررک خاله جون.ایشالا خانوم دکتر یا خانوم مهندس بشی عسلم. قند عسلی شدی واسه خودتا حسابی. ماشالا ماشالا.
مامان زهرا
پاسخ
خالههههههه این دفه اول شدی
ساناز مامان نیکان
4 فروردین 93 13:46
الهیییییییی عزیزم چقدر بزرگ شدی عسل طلا عیدت مبارک هیوا جونم...ماچچچچ موووچ یکی اینور یکی اونور....قربون اون پاهای کوشولوت که روشون ایستادی...مامانش الهی همیشه سلامت و شااااد باشین..عیدتونم مبارک باشهههه
مامان زهرا
پاسخ
سلام ساناز جون مرسی عزیزم عید شمام مبارک باشه
مژگان مامان سپهردادوهیراد
6 فروردین 93 19:19
سلام زهرا جون عیدت مبارک هزار ماشاالله چه بزرگ شده هیوا جوون .از طرف من ببوس این گل ناز
مامان زهرا
پاسخ
مژگان جون عید شما و پسرای گلت هم مبارک باشه
ساجده
7 فروردین 93 15:18
عزیز دلم عیدت مبارک قربون اون تیپت بشم من
مامان زهرا
پاسخ
ساجی جونم
سونیا مامان آرسان
9 فروردین 93 1:26
سال نو مبارک عزیز دلم امیدوارم سالیان سال در کنار هم خوش و خرم باشید چه دخمل خوشمزه ای هزار ماشالله تازه کشف تون کردم
مامان زهرا
پاسخ
سال نوی شما هم مبارک عزیزم مرسی لطف داری چه خوب دوست جدید پیدا کردم
مریم
9 فروردین 93 11:30
به به اولین عیدت مبارک گل گلی چقدر ناز شدی ماشالا توپول عمه بیا پیش عمه عیدی بگیر دیگه گل گلی من مهتا منتظرته بوس
مامان زهرا
پاسخ
مرسی عمه جون عید شما و مهتا گلی هم مبارک باشه عمه جونی قول میدم زودی بیام
نسیم مامان آسمان
14 فروردین 93 3:15
هیوا جون خوشگلمممممممممممممممم عیدت مبارک خاله قربونت بشه خیلی ماه شدی عزیزم
مامان زهرا
پاسخ
ممنون نسیم عزیزم آسمان خوشگلمو یه عالمه ببوووووووووووووووس
نسرین مامان آنوشا
14 فروردین 93 16:51
عزیز دلم کوچولوی دوست داشتنی من اولین عیدت مبارک انشالله همیشه سالم و شاد باشی عسلمممممممممممم
مامان زهرا
پاسخ
مرسی خاله نسرین جووونم بوس برای شما و نوش نوش خوشمزه من
مامان بهادر
20 فروردین 93 18:39
مبارک باشه امیدوارم سال خوبی در کنار مامان و بابا همراه با شادی داشته باشی خیلی خوشگلی پرنسس هیوا اون کفش های قرمزت رو کجای دلم جا بدم بوس به روی ماهت
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزم خوبی سپیده جون؟ بهادر خوبه؟ گلم شما خیلییییییی لطف داری بهمون
سراب عشق
3 دی 93 16:40
سلام امروز درباره اسم هيوا مي گشتم وبلاگ شماراديدم خواستم عرض سلام وادبي خدمتتون داشته باشم. خداهيوا جان راحفظ كند