هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

شاخه نباتم 11 ماهه شده

1393/2/16 14:37
نویسنده : مامان زهرا
956 بازدید
اشتراک گذاری

نفسم عسلم خانومم مبارکه 11 ماهگیت بوسبغل ، مثل برق و باد داره میگذره این روزا ، چیزی نمونده یه سالگیت رو جشن بگیریم وهنوزم  مات و مبهوت بودنتم 

عکسای این سری ماهگردت خیلی فرق داره با همیشه ، اینقد کیک دوست داری که حد نداره خوشمزه، از عکسا معلومه که وقتی چشمت به کیک افتاده چطوری داری میری سراغش

 

 

 

 

 

 

وقتی به کیک نزدیک میشدی ازت دورش میکردم و جای دیگه میزاشتمش ، اما همینجوری با هیجان دنبالش میکردی ، حتی وقتی دیگه نمیتونستی با تکیه به اطرافت به طرف بری با عجله شروع کردی به چهاردستوپا رفتن، کارات خیلی با مزه بود ، دیگه آخرشم  بدجنسی رو گذاشتم کنار ، سفره یه بار مصرف پهن کردم و لباساتم دراوردم و با کیک گذاشتم همونجا بشینی هر کاری دلت خواست بکنی که عکس اونو به علت مسایل اخلاقی اینجا نمیزارم راضی

بازم ازونجایی که دیر اومدم آپ کنم یه عالمه عکس و گفتنی دارم

28 فروردین برای تولد مهتا گلی رفتیم تهران و هیوا جونم اولین مهمونی ِ تولدت رو رفتی ، خیلی هم بهت خوش گذشت و حسابی هم قر دادی ، قر که چه عرض کنم هی سر و تنت رو تکون دادی ، هر کاری میکنم یاد بگیری واسه نی نای نای دستات رو هم تکون بدی هنوز موفق نشدم

 

 

 

اینجا که داری از گوزن مهتایی سواری میگیری

 

و اینکه کلی از کادوهایی که مهتا گرفته مخصوصا گیتارش خوشت اومده و باهاشون بازی کردی

 

خوب این همه راه رفته بودیم مگه میشد بدون اینکه خاله اسما و آدرین جون رو ببینیم برگردیم ؟ این شد که با هم قرار گذاشتیم و رفتیم بیرون ، آدرین جونی راه افتاده و چقد بامزه راه میرفت ، به محض اینکه میزاشتنش پائین بدو بدو میرفت سمت کالسکه ت تا بررسیش کنه ، خوب آقاست و علاقمند به وسایل نقلیه خخخخخخخخ

خانوم خانومای منم که یه کاری کردی هر وقت یادم میاد خجالت میکشم ، خاله توی یه ظرفی با خودش شیرینی آورده بود و گذاشته بودش رو نیمکت ، رو پام نشسته بودی و میخواستی بری برش داری اما نزاشتم ، ازونجایی همه که هر وقت دستت به چیزی نرسه با پا میزنی بهش زدی ظرفو انداختی و شکوندی

قبل اینکارت خاله داشت تعریف میکرد که آدرین چطور میره آشپزخونه ، وسایل رو بهم میریزه  و تا حالا کلی ظرف شکونده ، انگار میخواستی بگی منم بلدم ازین کارا متفکر

میخواستیم شما دوتایی با هم عکس داشته باشین اما مگه حاضر بودین بمونین  ، همش میخواستین در برین ، اما وقت خداحافظی خیلی باحال بود ، آدرین ناراحت بود و تو هم که ولش نمیکردی ، هر چی میگم هیوا مامانی میخوایم بریم خونه دیگه دیر شده اما کو گوش شنوا ، بلاخره زوری جداتون کردیم تا بریم

اینجا وقتی منتظرشون بودیم 

 

اینم که یه عکس مثلا دوتایی ، هرکدوم دارین یه ور میرین

هیوا کفشت کووووو؟

 

توی راه برگشت که خانوم هوا بهش خورده شادو شنگوله

 

از کارایی که الان میکنی اینه که راه رفتنت قوی تر شده و با نگه داشتن یه دستت خوب میتونی راه بری ، اما هنوز میترسی بدون تکیه به جایی بایستی

توی آشپزخونه که از دستت آسایش ندارم ، مستقیم میری سراغ هر چی که به خاطرت گوشه موشه ها مخفیشون کردم اما چه فایده ، اینم که کار جدیده دستگیره اجاق رو میگیری و سرپا میشی و همونجوری هم هر چی بتونی خرابکاری میکنی ، هر وقتم که خودتو توی شیشه ش ببینی کلی ذوق میکنی و میزنی توی شیشه 

 

کلا همه جای خونه جای انگشتات و دندونات هست ، این ژستی که گرفتی واسه اینه که مثلا  میخوای کاری بهت نداشته باشیم تا کنترلا و تلفن رو برداری اینور اونور بکوبی 

 

شیطونی از چشات میباره ها ، خودت نگاه کن فقط

 

 

دخملم میخوای توی خونه برات با آبپاش آب بریزم که زیرِ چتری؟

 

برات تاب گذاشتیم که سواری کنی اما هنوز خیلی  بهش علاقه نداری و زودی خسته میشی ازش

 

از مدلای خوابیدنت هم نمیشه گذشت واقعا 

 

 

اینقده که شیطون و بازیگوش شدی دیگه روشای خوابوندن قبلی خیلی به کار نمیاد و مجبورم روی پا بزارمت ، وگرنه همش میخوای در بری و بازی کنی ، همینجوری که تکونت میدم و برات لالایی میخونم فکر میکنی دارم باهات بازی میکنم و غش غش میخندی انگار نه انگار که وقت خوابیدنته

 

این مدل ناز کردنت هم که دیگه جای خود داره و حسابی دلبری میکنی باهاش ، مخصوصا واسه بابا و بابا مهدی

( راستی یاد گرفتی بابا مهدی رو میگی دی دی )

 

چند تا عکس توی یه روز قشنگ بهاری

 

 

راستی مروارید پنجم هم 9 اردیبهشت رونمایی شد ، مبارک باشه دخملم

اینقد هم این روزا واسه این دندون و دندون بعدی که داره تلاش میکنه بیاد بیرون کلافه ای که حد نداره 

 

این عکس تازه ی تازه از تنور درومده، واسه صبحِ امروزه که میخواستم ببرمت خونه مامان جون

 

اینم دوست دارم اینجا بزارم برات ، یه قسمت از آهنگیه که این روزا زیاد گوش میدم و توی دلم برای توی میخونم

... چه خیال خوبی

با تو خوبه حتی حالا که تو رویا باهامی

چه حس عجیبی که همیشه تو لحظه هامی

عاشقونه شدم عاشق دلت ، یکی بیاد و کاشکی بگه بهت

بگه بهت شدی تو وجود من ، از ته دل تورو دوست دارمِت

عاشقونه شدم عاشق نگات ، زندگی سازِ گرمیِ نفسات

اونقده خوبی که میدونه دلم ، خیلی کمه اگه بمیره برات

...

پسندها (4)

نظرات (19)

ساجده
16 اردیبهشت 93 16:28
عزیزم 11ماهگیت مبارک چه پیرهن خوشگلی پوشیدی عزیزم ماشالا حسابی پس شیطون شدی وروجکککککککککک جیگر ژست خوابیدنت بوسسسسسسس اینم یه بوس برا آدرین جیگر بوسسسسس
مامان زهرا
پاسخ
ممنون ساجی جونممممم یسنا برام بچلون حسابی
نسیم مامان آسمان
16 اردیبهشت 93 18:09
خاله قربونت بشه انقدر بزرگ و ناز شدی توپولی بوووووووووووووووووووووس هزار تا واسه تو خوشگلم ممنون نسیم جان
مامان سپهردادوهیراد
16 اردیبهشت 93 19:06
سلام زهرا جون هزارماشاالله به این خانوم خوشمل وعسل روز به روز عزیزتر میشه 11ماهگیت مبارک هیوا جوووووووووون ایشاالله صد ساله شی گلم
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزمم مرسی خاله لطف داری
خالهههه نکی
17 اردیبهشت 93 11:30
مبارکه یازده ماهگیت عزیز دلم هر دفه که میام خونه بامزه تر از دفه ی قبل شدی ماشالا ماشالا این روزا خیلی قشنگ ناز میکنی خاله جون. دلم میخواد بچلونمت وقتی از این کارا میکنی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم عزیز دلم
مامان زهرا
پاسخ
خواهش میشه خواهش میشه
سارا
17 اردیبهشت 93 16:28
یازده ماهگیت مبارک هیوا جوووون چقدر جیگر شدی بچه ها چه زود بزرگ میشن
مامان زهرا
پاسخ
عزیزم زودتر از اونی که فکرشو بکنی
عمه مریم
20 اردیبهشت 93 10:58
ماشالا به توپول عمه چه نازی کردی چه تاب خوشگلی چه لباسای نازی خوب توپول شو که تولدت بیام بخورمت من و مهتا با هم می خوریمت باشه قورتت می دیم میاریمت تهران هههههههههه
مامان زهرا
پاسخ
عمه جون منو بخوری تموم میشم کهههههههه پس چی واسه مامان و بابام بمونه؟
اعظم
22 اردیبهشت 93 10:35
سلام مامان مهربووووووووون 11 ماهگی دختر طلا مبارک باشه عزیزم. ایشاالله خدا این دختر نازو واستون حفظ کنه. مامان زهرا میتونم ازتون بپرسم سیسمونیه هیوا جونو از کجا خریدین ؟ و آیا راضی بودین ؟
مامان زهرا
پاسخ
سلام اعظم جون مرسی عزیزم لطف داری شما گلم همه وسایل هیوا رو از یه فروشگاه نخریدم، اول که یه سری رفتم چند تا فروشگاه و چیزایی که داشتن و قمتاشونو دیدم ، بعدشم یه لیست از درست کردم که چی میخوام ،اینجوری دیگه با آگاهی کامل میرفتم خرید و فروشنده احیانا نمیتونست چیزی رو که نمیخوام زورکی بهم بده از نی نی کیش ،ازدیلک ، بی بی کیش ، نهنگ آبی و کاخ کودک خرید کردم،سرویس چوبش هم از آپادانا، اسمشون رو هم به نسبت قیمتای منصفانه شون گذاشتم
اعظم
24 اردیبهشت 93 11:46
از راهنماییت ممنونم عزیزم. فقط آدرس این جاهایی رو که گفتی رو بلد نیستم فقط ازدیلک میدونم تو تختیه. میشه بی زحمت بگی بقیه کجای رشتن ؟ بخدا شرمندتم عزیزم
مامان زهرا
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم نی نی کیش : تختی بالاتر از مبل سعید بی بی کیش : گلسار نرسیده به بانک اقتصاد نوین نهنگ ابی : گلسار بالاتر از بلوار توحید روبروی بلوار سمیه کاخ کودک : به طرف پل بوسار ، روبروی داروخانه شبانه روزی گلسار آپادانا : دو تا شعبه داره ، بلوار ضیابری دومی ش هم بلوار انصاری بالاتر از خ ارشاد
سپیده مامان بهادر
24 اردیبهشت 93 17:07
بسیار تا بسیار هیوا عزیزم زیباست هزار ماشالله چه خوب با اسما جان قرار گذاشتین شاد باشین
مامان زهرا
پاسخ
سپیده جونمممم عزیزم مرسی از لطفت کاش میشد قراری گذاشت که همه بچه های کلوپ همو ببینیم
ملینا
25 اردیبهشت 93 22:59
دست مامانت درد نکنه هیوا جون که اینقد هنرمندانه مطلب نوشت و عکس گذاشت انشالله همیشه قدرش را بدونی مامانش از طرف من حسابی ماااااچش کنم
مامان زهرا
پاسخ
عزیزمممم
اسما
2 خرداد 93 2:09
سلا زهرا عزیزدلم. خوبی ؟ هیوا نفسم خوبه ؟ من از پست رو قبلا با گوشی خونده بودم اما یادم نبود کامنت گذاشتم یا نه ، دورش بگردم من که خانومی شده برا خودش، از طرف من حسابی ببوسش . هیوا جونم پیش پیش تولد 1 سالگی ت مبارک باشه خاله جون، انگار همین دیروز بود مامان زهرات با من تماس گرفت و با بغض برام گفت که جواب آزمایشش مثبت شده و شما توی راه بودی ..انگار همین دیروز بود..باورش برا منم سخته ...خدایا شکرت ، فرشته های ما دارن روزه به روز بزرگ تر و بالنده تر میشن . خدا همیشه پشت و پناهت باشه عزیزم که مثه آدرین برام عزیزی
مامان زهرا
پاسخ
سلام عزیزم خوبی خانوم؟ فدات شم هیوا هم خوبه شکر خدا اسمایی یادم آوردی، واسه من که هنوز انگار خوابو خیاله وقتی که خانوم داشتن نشریف فرما میشدن انشالله که بتونیم این فرشته هایی رو که خدا بهمون هدیه داده به خوبی بزرگ کنیم
خاله تینا
4 خرداد 93 0:40
وااااااااااااااااااااای خدای من فکر کنم دخترت ژیمناستیک کار خوبی بشه تو خواب که 180 می زنه خدا به داد بیداری برسه راستی یه عکس از هیوا تو گوشیم دارم که کلی بین دوستام طرفدار پیدا کرده . خیلی ناز و خوشمزس ... ببوسش حسابی
مامان زهرا
پاسخ
عزیزممممممم ببین دیگه وقتی بیداره چه کارایی ازش برمیاد به به میبینم که طرفدارای هیوا دارن زیاد میشن
مریم
4 خرداد 93 15:54
سلام ناز نازی عجب لباس خوشگلی (مثه خودت) تولد یازده ماهگیت مبارک . انشاا... یه سالگیت
مامان زهرا
پاسخ
مرسی عزیزم
اسما
4 خرداد 93 19:01
نبینم کسی طرفدار عروس من بشه ها ، پسرم غیرتیه ، گفته باشـــــــــم مامانش عکساشم جم کن لطفا ، پخش شد رفت دیگه با چه رویی عروس بیارم منم عاشق اون مدلی خوابیدنش شدم ، دورش بگردم من ، نفس به خدا
مامان زهرا
پاسخ
اسما جون عزیزم نبینم ازین مادر شوهرا بشیا ، بهت نمیاد
مهتاب
11 خرداد 93 21:57
قوربونت بررررم من :-*
مامان زهرا
پاسخ
عزیزممم
اسما
13 خرداد 93 3:00
عزیز دل خالـــــــــــــــه ، هیـوا جونم یکسالگیت مبارک نفس خانوم
مامان زهرا
پاسخ
مرسی خاله اسما جونم
آرمیتا پری کوچک دریا
13 خرداد 93 9:39
سلام گل من،تولدت مبارک ان شالله 120 ساله شی وسایه بابا ومامان همیشه بالای سرت باشه.آینده درخشانی داشته باشی.
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم
نسرین مامان آنوشا
13 خرداد 93 10:11
هیوا جونم عزیزم دلم امروز سیزده خرداده تولد یکسالگیته قربونت برم که اینقد زود خانوم شدی تولدت مبارک جیگرم الهی صد ساله شی و همیشه شاد و خوشبخت و سالم و سربلند باشی خانوم کوچولوی من
مامان زهرا
پاسخ
نسرین عزیزم ممنون به یادمون بودی ، خدا نوش نوش خوشمزه رو براتون حفظ کنه
فریده مامان آیهان کوچولو
14 خرداد 93 21:53
تولدت مبارک هیوا جون.120 ساله بشی خانوم کوچولو.
مامان زهرا
پاسخ
مرسی خاله فریده جون