جانا تولدت مبارک
تولدت مبارک
بادا بادا بادا تولدت مبارک شادا شادا شادا تولدت مبارک
ای دوست تولدت مبارک جانا تولدت مبارک
خانووووووم تولدت مبارک
جشنی نباشد زیباتر از این شمع از تو رو روشن کیک از تو شیرین
ای دوست تولدت مبارک جانا تولدت مبارک
خانووووووم تولدت مبارک
( این چند روزه هر وقت برات آهنگ تولد گذاشتیم یا برات خوندیم برامون قر دادی عزیزکم )
گل دخترم یه ساله شدی عزیز دلم خانوم شدی نفسم ، خستگیم از تنم در رفت وقتی میبینم که دخترم روز به روز داری بزرگتر میشی و کلی چیزای جدید یاد گرفتی ، این یه سال هر روزش برامون تازه بود و یه تجربه ی جدید رو با هم گذروندیم ، که اگه بخوام دونه دونه بگم یه عالمه میشه ، مهمتریناش شنیدن ماما و بابا از شماست که واقعا خوشحال میشیم وقتی ما رو صدا میکنی و میخوای کنارمون باشی ، وقتی قدمای اولت رو برای اینکه بیای توی بغلم برداشتی از ذوقم توی آسمون سیر میکردم ، عاشق وقتیم که از سر کار میام خونه هر جوری هست خودتو بهم میرسونی تا بیای بغلم و حاضر نیستی یه لحظه ازم دور بشی
هیوای عزیز بدون که مامان و بابا خیلی خیلیییییی عاشقتن و برات بهترین آرزوها رو دارن برای شما گل ناز که همه ی زندگیمونی همه ی جونمون همه ی عمرمون چراغ خونمون چشم امیدمون ، انشالله که همیشه سلامت باشی نفسم
سعی کردیم در حد توانمون برای جشن تولد گل دخترمون همه چی فراهم باشه و یه یادگاریه خوب خوشگل برای آینده که بدونی مامان و بابا چقده دوسِت دارن قند عسل
به تولد مینی موسیِ موش موشکِ ما خوش اومدین
عکسای تکی ت خیلی خوب نشدن ، سر فرصت مناسب باز باید عکس بندازم برات
ژست انتخاباتی گرفتی دخترم ؟؟
ای وای ناخناشو ببین قرطی خانوم ، اینجوری حتما انتخاب میشی
ای بابا چقد بگم ازم عکس نندازین؟
باید از این فندک که مثلا خواستیم باهاش شمع و فشفشه رو روشن کنیم ممنون باشیم که به بهانه ش اجازه دادی چند تا عکس داشته باشیم
میز تنقلات و بعدشم که دیگه میز شام
اینم که هدیه تولد مامان بابا به شماست و خانوم هم داری قبل از تولدت تست میکنی ببینی همه چیش درست باشه
اووففففففف خانوم چه ژستی هم گرفته ، دارین خودتونو برای فرمول یک آماده میکنین عزیزم؟
با یه ساله شدنت با کلی چیزای جدید سورپرایزمون کردی ، 9خرداد روزی بود که بلاخره چند قدم برداشتی و به طرفم اومدی ، 11 خرداد لثه ت برای مروارید ششم باز شد ، 12 م دیگه رسما راه افتادی و خودت همه جا میری ، همون روز تولدت هم وقتی داشتی شیر میخوردی یه لحظه سرتو بردی بالا و دیدم مروارید هفتم هم تشریف فرما شدن ، ظاهرش نشون میداد که از ششمی زودتر بیرون زده اما چون دقیقا نمیدونم کی بوده تاریخشو همون 13 میزارم که دیدمش
الان وقتی باهات صحبت میکنیم لباتو غنچه میکنی و میخوای حرف بزنی و جوابمونو بدی ، با بچه ها که با همون زبونت که فقط خودت متوجه میشی با هیجان خیلی صحبت میکنی ، بعضی وقتا سعی میکنی بگی این چیه که هی چچچچ تکرار میکنی ، یه بار که میخواستی کنترل کولر رو ازم بگیری با حرص گفتی بِیِه ( بده ) ، بابا مهدی رو که با دی دی ، دی دی ، مِه یی صدا میکنی ، بابا رو هم میگی اَدی ، اَدی با
وقتی توی جمعی باشیم و حواسمون بهت نباشه با ذوق و بازی جیغ میکشی که نگات کنیم ، خدارو شکر خوش اخلاقی و توی جمع خیلی غریبی نمیکنی ، بغل کسی نمیری پیشِ ما میمونی و باهاشون بازی میکنی ، اما اینجورم نیس به همه بخندی اگه بیرون بریم و کسی نازت بده فقط نگاش میکنی حاضر نیستی حتی یه لبخند هم بزنی بس که سنگین و خانومی هزار ماشالله
صبح امروز که 18 م بود برای واکسن یه سالگی و کنترل قد و وزن رفتیم مرکز بهداشت ، یه خورده منتظر نشستیم تا نوبتمون بشه و توی این مدت هر بچه ای که میدیدی کوچیک و بزرگ فرق نداشت خوشحال میشدی و میخواستی بازی کنی ، هی هم دستمو میکشیدی ببری طرف چیزی که نظرتو جلب کرده بود
وقتی که نوبتمون شد و رفتیم جلوی میز خانوم بهداشت من رو صندلی نشستم و شمام پایین ایستاده بودی، اما ازونجایی که تحمل نداری جایی که دید نداری اتفاقی بیفته و شما نبینی به زور اومدی روی پام نشستی، خانوم بهداشت راجع بهت سوال میپرسید که ماما بابا میگی دس دسی میکنی اسمتو صدا کنیم برمیگردی گفتم اینا که چیزی نیس بیشتر هم انجام میده ، پرسید دیدت به اطراف خوبه به دوروبرت توجه میکنی گفتم والا هیچی از دستش در امان نیس حتی مورچه های خونه که با انگشت دنبالشون میکنی ، یا حتی یه قطره آب که مثلا رو سینک ظرفشویی باشه ، محاله ازش بگذری و نری سمتش ، همینجوری که ما داشتیم صحبت میکردیم شما هم داشتی اظهار نظر میکردی واسه خودت
خداروشکر قد و وزنت هم خوب بود و حسابی راضی بودن
قد و وزن یه سالگیه هیوا جونم هزار ماشالله
وزن : 10700 gr
قد : 79 cm
دور سر : 47.5 cm
واسه غذاهات هم که گفتن دیگه همه چی میتونی بخوری، ولی خوب تقریبا 2هفته ای هست که ظهرا از غذای خودمون بهت میدم ، و برای شام هنوز سوپ مخصوص برات میپزم و یه خورده با آبلیمو طعم دارش میکنم ، میان وعده ها هم که حریره بادوم ، کرم میوه یا خرما ، پوره سیب زمینی و ازین جور چیزا میخوری ، دیگه توی آب خوردنت آبمیوه نمیریزم و خود آبمیوه رو به تنهایی با لیوان و نی میخوری خیلی هم دوست داری ، از امروزم شیر پاستوریزه رو برات شروع کردم ، خداروشکر بدت نیومده
وای بعد از همه ی اینا رسیدیم به واکسن ، برخلاف تصورم که فکر میکردم به دست میزنن به پای چپت زدن ، بهم گفتن که چجوری توی بغلم نگهت دارم تا تکون نخوری، الهی مامان فدات بشه که گریه کردی اما ازونجایی که دخمل نازم شجاعه زود آروم شدی ، دستمال و پستونک رو بهت دادم دیگه خیالت راحت شد و حتی وقتی داشتیم میومدیم با خانوم بهداشت بای بای کردی
لب غنچه کردنت منظورم این بودا ، قورتت بدم درسته
خانوم سحر خیز که زودتر از مامان بیدار میشه که بره پیش مامان جون بمونه و مامان بره سرکار
خوب فکر کنم دیگه همه گفتنی ها رو گفتم
حالا پیش به سوی سال دوم که از خدا میخوام سال خوبی برای دخترمون باشه و به ما هم کمک کنه پدر مادر خوبی براش باشیم