هیوا جانهیوا جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

هـیـــوا , فرشته ی آسمونی ِ ما

عید قربان و 16 ماهگی ِ خانوم گل

کیک مامان پز ِ 16 ماهگی که با کلی مخفی کاری تونستم نگهش دارم تا شما عسل خانومی چندتا عکس باهاش داشته باشی وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرش میومد به به خوراکیه خوشمزه رو مامان اینجا برام گذاشته  ، بزار ببینم چطوریاست ااا این چی بود؟ انگار خرابکاری شد ، نگام نکنین تا درستش کنم ای بابا نگام نکنین دیگه   بقیه عکسا هم میره واسه ادامه ی مطلب هیوا جونم یه ماه بزرگتر شدی با کلی تغییرات ، حسابی فهمیده تر و شیطون تر از قبل شدی ، چیزای بیشتری رو متوجه میشی و خیلی سریعتر از قبل یاد میگیری ، مثل پازل جورچینی که فکر میکردم برات زوده اما یه هفته ای کامل بلد شدی ، هر کدومشونو که برمیداری قشنگ نگاهش میکنی و میگردی دنبال ش...
17 مهر 1393

و حالا 15 ماهگی شاخه نباتمون

عسل خانومی هزار ماشالله روز به روز داری بزرگتر فهمیده تر باهوش تر میشی ، یه چیزایی رو متوجه میشی که کلی تعجب میکنم براش ، اصلا برام باور کردنی نیس این روال سریع رشدت ، انشالله که همیشه سلامت باشی دختر گلم برای 15 ماهگیت چون خونه نبودیم و برای عروسی پسر عمه خاله مسعود رفته بودیم دیگه نشد مراسم ماهگرد برات داشته باشیم ، انشالله ماهِ بعد برای سنگین نشدن صفحه اصلی عکسا رو ادامه ی مطلب میزارم برای چکاپ 15 ماهگی رفتیم مرکز بهداشت ، خداروشکر همه چی خوب بود و راضی بودن وزن : 11500 gr قد : 82.5 cm دور سر : 48.5 cm ازم پرسیدن که میتونی کلمه بگی و اینکه چیزایی که میگی رو میتونیم متوجه بشیم ؟ که گفتم بعلهههه ، درسته همش نارا...
20 شهريور 1393

دختر خوشملِ مامان 14 ماهگیت مبارک

سلام شیطونک عسلیِ من ، دختر نازم که بیشتر از چیزی که بتونی تصور کنی عاشقتم ، 14 ماهه که کنارمونی و روز به روز بیشتر عاشقت میشم  دختر فوق العاده کنجکاو من که داره کیک رو بررسی میکنه ( حواستون که به میز پتوپیچ شده هست ؟   )  میوه های روی کیک رو هم بهم ریخته و بلاخره راضی شد چشم از خوراکیِ خوشمزه جلوی چشمش برداره و به دوربین نگاه کنه   هیوا جونم خیلی کارای جدید یاد گرفتی ، بغل میکنی ، بشکن میزنی ، حسابی دیگه قر میدی و میرقصی ، ما رو میبوسی اونم چه بوسیدنی تمام صورتمون خیس میشه ، لبتو میزاری روی صورت و پوف میکنی ، اینم یه مدل بوسیدنه دیگه نه؟ مدل مخصوص هیوا جیگره ، بوس فرستادنم بلدی ، کف...
14 مرداد 1393

13 ماهگی ِ عسل خانومم

بازم اومدم تا به مناسبت 13 ماهه شدن هیوا ی گلم براش بنویسم  و از کاراش بگم ، دخترم دلم میخواد یه روزی این نوشته ها رو بخونی و حال وهوایی که با هم داریم رو درک کنی این ماه چون ماهگرد شما جگر گوشه م ماه رمضونه و از کیک خبری نیس با شله زردی که برای افطار درست کرده بودم عکس انداختیم، شمام که تا حالا ندیده بود با تعجب نگاه میکردی، البته چند باری هم خواستی شیرجه بزنی طرفش که خوشبختانه هم خودتو هم شله زردو نجات دادم  ماشالله دخترم چه ژست خانومانه ای گرفته       خیلییییییییی شیطون شدی هر چی بگم کم گفتم ، یه وقتا با خودمون میگیم خوبه دختری اگه پسر میشدی چیکار میکردی باهامون ، تمام وسایلا ر...
15 تير 1393

جانا تولدت مبارک

تولدت مبارک بادا بادا بادا تولدت مبارک   شادا شادا شادا تولدت مبارک ای دوست تولدت مبارک     جانا تولدت مبارک خانووووووم تولدت مبارک جشنی نباشد زیباتر از این    شمع از تو رو روشن  کیک از تو شیرین ای دوست تولدت مبارک     جانا تولدت مبارک خانووووووم تولدت مبارک  ( این چند روزه هر وقت برات آهنگ تولد گذاشتیم یا برات خوندیم برامون قر دادی عزیزکم )   گل دخترم یه ساله شدی عزیز دلم خانوم شدی نفسم ، خستگیم از تنم در رفت وقتی میبینم که دخترم روز به روز داری بزرگتر میشی و کلی چیزای جدید یاد گرفتی ،  این یه سال هر روزش برامون تازه بود و ی...
18 خرداد 1393

شاخه نباتم 11 ماهه شده

نفسم عسلم خانومم مبارکه 11 ماهگیت  ، مثل برق و باد داره میگذره این روزا ، چیزی نمونده یه سالگیت رو جشن بگیریم وهنوزم  مات و مبهوت بودنتم  عکسای این سری ماهگردت خیلی فرق داره با همیشه ، اینقد کیک دوست داری که حد نداره ، از عکسا معلومه که وقتی چشمت به کیک افتاده چطوری داری میری سراغش             وقتی به کیک نزدیک میشدی ازت دورش میکردم و جای دیگه میزاشتمش ، اما همینجوری با هیجان دنبالش میکردی ، حتی وقتی دیگه نمیتونستی با تکیه به اطرافت به طرف بری با عجله شروع کردی به چهاردستوپا رفتن، کارات خیلی با مزه بود ، دیگه آخرشم  بدجنسی رو گذاشتم کنار ، س...
16 ارديبهشت 1393

10 ماهه شدنِ شیطون بلا

ملوسک مامان ببخش که با تاخیر اومدم برای تموم شدن 10 ماهگیت بنویسم، روز ماهگردت سیزده بدر بود و نتونستم برات کیک بگیرم و عقب افتاد تا آخرش تصمیم گرفتم این ماه خوم برای دختر نازم کیک بپزم ، کلی براش زحمت کشیدم اما آخرش چیزی نشد که میخواستم اما اشکالی نداره مهم عکسای یادگاریه عزیزِ دلمه 10 ماهگیت مبارک نفسم که روز به روز بیشتر به نفسهات و به بودنت وابسته میشم   نانازم کجا میخوای بری؟     فدای این نگاهی که به مامان میکنی میشم دیگه     خوب حالا بریم سراغ جریاناتی که ما بین دوتا مطلب اتفاق افتاده گلککم بلاخره بعد از کلی که دل مامان رو آب کردی روز 9 فروردین چهار دستوپا رفتنو شروع کردی ، که اونم...
23 فروردين 1393